غم چه خوش گفت احساس من در مورد غم و دیار من چه خوش بلبلی است این زبان که آشکار میکنداین رازمان که غم است جانمان که پود است تارمان جان بی غم روحی ندارد کی،کالبد بی غم زنده مانند؟ عشق یار،غم است وبندگی همه برای اوست تابندگی
کسی که ازاین غم،غم ندارد زصحرای غم،غم آب ندارد منم عاشق مراغم سازگارست تومعشوقی تورا باغم چه کارست دیارعاشقان،دریایی ازغم است عشق عاشق غوطه وربودن درآن است لیک جان و روح است،غم تار و پود است ، پشم عشق بی غم معنا ندارد که صحرای بی غم آبی ندارد غم عشق است وغم یار،یار دگر بار غم را نیاید به کار که دریای غم ساحل ندارد که این گفته صاحب ندارد
Design By : RoozGozar.com |